loading...

آئین مستان

متن اشعار شهادت امام موسی بن جعفر,امام موسی بن جعفر,اشعار شهادت امام موسی بن جعفر,شهادت امام موسی بن جعفر,متن شعر شهادت امام موسی بن جعفر,متن اشعار شهادت امام کاظم,متن اشعار شهادت,امام کاظم,اشعار شهاد

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 569 زمان : نظرات (0)

 

بیهوده قفس را مگشایید پری نیست

جز مشت پری گوشه ی زندان اثری نیست

پری نیست، پری نیست

در دل اثر از شادی و امّید مجویید

از شاخه یبشکسته ی امید ثمری نیست

پری نیست، پری نیست

گفتم به صبا درد دل خویش بگویم

امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست

پری نیست، پری نیست

امّید رهایی چو از این بند محال است

من را بجز از مرگ، نجات دگری نیست

پری نیست، پری نیست

تا بال و پری بود قفس را نگشودند

آن روز گشودند قفس را که پری نیست

پری نیست، پری نیست

ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی

در سینه دگر جز نفس مختصری نیست

پری نیست، پری نیست

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1672 زمان : نظرات (0)

 

دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت

از بال من شکسته ترین آفرید و رفت

خون گلوی زیر فشارم که تازه بود

با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت

چقدر جسارت رو برد بالا، زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسی بن جعفر، اُف برتو روزگار

بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت

از روزنه در نگاه کردن، دیدن زن بدکاره صورت رو خاک گذاشته، هی می گه خدایا غلط کردم، این کی بود من اومدم سراغش، چرا اینقدر صداش دل و زیر رو می کنه

بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت

با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت

راضی نشد به بالش سختی که داشتم

زنجیر های زیر سرم را کشید و رفت

وقتی که نام فاطمه را از لبم شنید

یک حرفی از کنار دهانش پرید و رفت

هرچی می خوای منو بزنی بزن، اسم مادرم رو درست ببر، تو رو خدا دو بیت می خونم و می شینم با تو گریه می کنم، حواست با منه

از چند جا ضریح تنم متصل نبود

پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت

اما چه خوب شد کفنم را کسی نبرد

تا زیر نیزه ها بدنم را کسی نبرد

می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم، وقتی مثل فردا شب، اما رضا یه لحظه از مدینه رفت، از نظرها غایب شد، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید، مدتی زیادی انتظاره برادر رو کشید، بعد از دقایقی  برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت، دید سر رو آشفته است، موها پریشونه، لباس ها همه غرق خاکه، کجا بودی داداش، چرا منو تنها گذاشتی رفتی، یه نگاه به خواهرش کرد، گفت خواهر فقط یه جمله بگم، دیگه منتظر نباش، دیگه انتظار بابامونو نکش، خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاک گذاشتم، یه جایی ببرمت هر کی تاحالا ناله نزده، عقده ی دلش وا بشه، می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده، همتون اهل روضه اید، دختری که چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت:نه، قبول نمی کنم بابام زندانه، باید بابام آزاد بشه، اینقدر صبر کرد، آخرش خبر باباشو براش آوردند، می خوام یه جمله بگم، کاشکی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند، کجای دنیا دیدید، برای دختر منتظر، سر بریده باباشو ببرند، حسین..........

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 495 زمان : نظرات (0)

 

مثل علی عروج نمازت امان نداد

فكری برای فاصله ی ساق پا كنی

همه استخونها شكسته، خُرد شده، معروفه، كسی رو می خوان نره بیرون از خونه، گاهی مادرا نفرین می كنن، كار بدیه با تهدید، می گه قلم پاتو خرد می كنم پاتو ازخونه بیرون بذاری، یعنی می شكنم كه بیرون نری، این مبالغه است ضرب المثله، اما سندی شاهك ملعون، با اینكه حضرت ته سیاه چاله هاست، هفت در می خوره تا می رن زندان، كه بعضی از اساتید می گفتند، بخشی از بدن رو تو خاك كرده بودند، كأنَّ زنده به گوره، بماند این حرفا، اما این ملعون گفت یه كاری می كنم،  همه درها باز باشه نتونی بری، استخون پا رو خرد كرد، و الا زنجیر به استخون كار نداره، گوشتُ اذیت می كنه، پوست و اذیت می كنه، لذا جنازه رو امروز وقتی آوردند، من با چه زبونی بگم ، خدایا من و ببخش تو هیئت دارم میگم، تو حرم نمی شه از این حرفا زد، هر پایی دوتا زانو داشت، می فهمی چی می گم یا نه،

حالا میان قحطی تابوت های شهر

باید به تخته های دری اكتفا كند

همه از موسی بن جعفر گریز به كربلا می زنن، چهار نفر زیر تخته چوب و گرفتند، تشییع كردند، من دیگه بیشتر از این روضه نخونم، از همین جا دلم رفت یه جا،

خدا مادرم را كجا می برند

آخه فاطمه تو شهر خودش بود، اونم شهری كه به نام باباشه، مدینة النبی

خدا مادرم را كجا می برند

گمانم برای شفا می برند

من و سوگواری

من و خانه داری

خدا مادرم

زدی تو صورتت منو داغون كردی، بدن و گذاشت تو قبر امیرالمؤمنین علیه السلام

خدایا گل من كه نیلی نبود

جواب پیمبر كه سیلی نبود

اما حسن و امام حسین علیهم السلام با هم حرف می زنن

یادم می آد تو این كوچه به زخم دل نمك زدن

به پیش چشم خواهرم مادرم و كتك زدن

وای مادرم،  مادرم، نمی خوای بگی، وای مادرم، مادرم، بخدا گوشه ی زندان موسی بن جعفرم همین جور گفت، وای مادرم

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 679 زمان : نظرات (0)

 

هرکجا مرغ اسیری است زخود شاد کنید

تا نمرده ا ست ز کنج قفس آزاد کنید

مُرد اگر کنج قفس، طایر بشکسته پری

یاد از مردن زندانی بغداد کنید

چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید

از عزیز دل زهرا و علی یاد کنید

چارحما ل اگر نعش غریبی ببرند

خاطر موسی جعفر همه امداد کنید

کند و زنجیر گشائید ز پایش دم مرگ

زین ستمکاری هارون همه فریاد کنید

تا دم مرگ مناجا ت و دعا کارش بود

گوش بر زمزمه ی آ ن شه عباد کنید

پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش

پس شما گریه بر آ ن کشته بیداد کنید

نگذارید که معصومه خبردار شود

رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 471 زمان : نظرات (0)

 

سالها کنج قفس تنها و بی غمخوار بودم

لحظه ها را می شمردم در غم دیدار بودم

هر سحر با ضربه ی سیلی نمودم روزه آغاز

زیر آماج لگد در لحظه ی افطار بودم

گرچه زندانبان مرا میزد به نامردی ولیکن

من برای عفو او در ذکر یا غفار بودم

من زکیه سیرتم زهرا تبارم زینبی ام

گاه یاد شام وگه یاد در ودیوار بودم

چونکه می بردند نامردان به سوی چارمیخم

یاد بند گردن مولا وآن مسمار بودم

چونکه می افتاد دندانی ز من از دست سنگینی

یاد چوب خیزران و کوفه بدکار بودم

فاصله افتاده بین استخوانهای نحیفم

یاد غمهای سه ساله بسکه در آزار بودم

تا که می خندید دشمن بر شکسته حرمتم

یاد سر گردانی زینب سر بازار بودم

محمود ژولیده

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1007 زمان : نظرات (0)

 

ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی‌ ابن ‌جعفر 

ای همه آزادگان را مقتدا موسی‌ ابن‌ جعفر 

ای که در حبس بلا بودی به فرمان الهی 

هم قدر را هم قضا را رهنما موسی ابن جعفر 

با نگاه نافذت ای موسی آل محمد 

شد عصا در دست موسی اژدها موسی ابن جعفر 

در دل مطموره‌ها داری به فرمان الهی 

حکمرانی بر سماوات العلی موسی ابن جعفر 

کاظمینت از برای شیعیان و دوستانت 

هم مدینه، هم نجف، هم کربلا موسی ابن جعفر 

شب که تاریک است و تنهایی چراغ تو است با تو 

حلقه زنجیر می‌خواند دعا موسی ابن جعفر 

این عجب نبود که کوه و دشت و صحرا و بیابان 

با تو گردد هم‌نوا و هم‌صدا موسی ابن جعفر 

تا بود جانم به تن دست از ولایت بر ندارم 

کز ولادت با تو بودم آشنا موسی ابن جعفر 

ناز بر فیض مسیحا می‌کنم جایی که باشد 

خاک درگاه تو بر دردم شفا موسی ابن جعفر 

عضو عضوم گر ز هم گردد جدا صد بار بهتر 

کز تو یک لحظه دلم گردد جدا موسی ابن جعفر 

تربت و صحن و سرای تو است در شهر دل من 

هر دلی بر تو است یک صحن و سرا موسی ابن جعفر 

شُهرت باب‌الحوائج در امامان را تو داری 

انس و جان آرند در کویت رجا موسی ابن جعفر 

کل خلقت را دهی حاجت اگر آرند خلقت 

بر درت پیوسته روی التجا موسی ابن جعفر 

تو همان چشم خدای ذوالجلالی کز نگاهی 

خلق عالم را کنی حاجت روا موسی ابن جعفر 

دوست دارم کز دو چشم خویش در پای ضریحت 

اشک ریزم بر تو هر صبح و مسا موسی ابن جعفر 

دوست دارم گردنم در حلقة زنجیر باشد 

تا کنم یاد از تن پاک تو یا موسی ابن جعفر 

دوست دارم چون درختی بین آب و گل بمانم 

تا بدانم با تو چون شد سالها موسی ابن جعفر 

کند بر پا، دست در زنجیر، اشکت در دو دیده 

در دلت خون، بر لبت ذکر خدا موسی ابن جعفر 

در دل تاریک زندان زیر ضرب تازیانه 

بود خالی جای فرزندت رضا موسی ابن جعفر 

کس نبود از هیفده دختر به بالای سر تو 

تا بگرید بر تو و گیرد عزا موسی ابن جعفر 

تو همای قله نوری و زندانت قفس شد 

در قفس ماند از تو مشتی پر به جا موسی ابن جعفر 

با کدامین جرم بعد از سالها حبس و شکنجه 

سوخت قلب پاکت از زهر جفا موسی ابن جعفر

چون نگرید بر تو میثم ای همای وحی کآخر 

گوشه ی زندان  بدادی جان و گردیدی رها موسی ابن جعفر

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 120
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 290
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 650
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,183
  • بازدید ماه : 5,183
  • بازدید سال : 1,320,216
  • بازدید کلی : 19,826,044